توسط: تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ 0 دیدگاه

در نشست تخصصی «یک دهه کنش در عرصۀ پیشرفت منطقه‌ای» که به همت اندیشکدۀ حما و با همکاری مرکز هاتف و مجموعۀ عصر پیشرفت برگزار شد؛ محمد علیان مسئول مرکز نقشه‌های پیشرفت ستاد پیشرفت جامع منطقه‌ای و حمید فرداد نایب‌رئیس شرکت خدمات فناوری رفاه ایرانیان(فارا) به طرح نکاتی در این زمینه پرداختند.

علیان در ابتدای سخنان خود با اشاره به این موضوع که برای روشن شدن مسئله باید وارد حوزه‌ی برنامه‌ریزی منطقه‌ای شویم اظهار کرد: جریان منتسب به انقلاب اسلامی در برهه‌ای زمانی، کارآمدی خودش را هم به جهت بقای انقلاب اسلامی و هم به جهت حرکت رو به جلو نشان داد و آن برهۀ زمانی، دفاع مقدس است. تجربۀ درخشانی هم در حوزه‌ی جهاد سازندگی داریم که در دوران دفاع مقدس کارنامه‌ی کارآمدی از جریان و تفکر انقلابی را به میدان می‌آورد. این در صورتی است که تفکر غیرانقلابی یا به تعبیری جریان توسعه، در اداره‌ی جنگ ناکارآمد بود. لذا بعد از خلع بنی‌صدر جریان جدیدی به میدان می‌آید که موفق می‌شود با ارائه‌ی الگوهای جدید مسائل روز جامعۀ اسلامی را حل کند.

 

تقابل جریان توسعه و جریان انقلابی

او ادامه داد: حال این جریان که توانایی حل مسئله را دارد، وارد جامعه می‌شود. همۀ این افراد مسئله‌شان جنگیدن برای هدف انقلاب اسلامی بوده است. همین‌طور که جلو می‌آیند، متوجه فاصله‌ی انقلاب اسلامی از اهداف آن می‌شوند، تا جایی که آقای هاشمی به صراحت می‌گوید ما کشور را می‌سازیم، ولو اینکه یک عده زیر چرخ توسعه له شوند. اینجا جریان انقلابی حساس می‌شود و آرام آرام در جهت مقابله با این جریان از خود واکنش نشان می‌دهد.

او ضمن بیان این موضوع که نسل‌های بعدی گروه‌های جهادی که امروز وارد جامعه شدند، با هزاران مسئلۀ حل نشده مواجه هستند، ادامه داد: در این میان دوران که جریان انقلاب مشغول رسیدگی به مسائل جنگ بود جریان مقابل، یعنی جریان توسعه، فرصت کافی داشت تا رشد کند و به کادرسازی و برنامه‌ریزی بپردازد. لذا بعد از جنگ جریان‌های انقلابی متوجه می‌شوند که در زمینه‌ی برنامه‌ریزی و ادارۀ جامعه، چه در سطح کلان و چه در سطح خرد، حرف مشخصی ندارند. این زمانی است که قدرت در دست جریان توسعه‌گراست و حالا این جریان هم عقبۀ تئوریک دارد و هم تجربه.

 

الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و تمدن نوین اسلامی

علیان گفت: در دولت اصلاحات این دوگانگی و سردرگمی بیش از پیش می‌شود. مقام معظم رهبری در چنین شرایطی نقش ویژه‌ای برای جریان انقلاب اسلامی باز می‌کند. ایشان از سال ۷۶ می‌خواهد جهت حرکت انقلاب را در برابر جریانی که می‌خواهد جهت این حرکت را عوض کند، حفظ کند. هدف ایشان طراحی پنجگانه‌ای است که به تمدن نوین اسلامی ختم می‌شود. ایشان در سال‌های ۸۳ و ۸۴ در دانشگاه فردوسی مشهد، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را رونمایی می‌کنند و نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی را در سال ۸۹ برگزار می‌کنند و به بسط این موضوع می‌پردازند.

او عنوان کرد: از سال ۷۶ به بعد، رهبر انقلاب در برهه‌های زمانی مختلف، ضمن نشان دادن جهت حرکت انقلاب، نقاط کانونی آن را متناسب با آمادگی جامعه و فضا بیان می‌کنند.

او با اشاره به این‌که جریان حکمرانی متمرکز و منطقه‌ای هیچ نسبت مشخصی با هم ندارند اظهار کرد: نسبت بین جریان حکمرانی متمرکز و منطقه‌ای به همین نقشۀ حرکت بر می‌گردد، یعنی مقام معظم رهبری در برابر جریان توسعه تعمداً کلید واژۀ پیشرفت را انتخاب می‌کنند و از الگوی پیشرفت صحبت می‌کنند. حالا باید در میدان، نقشه‌ی راهی تنظیم کنیم که بر اساس آن پیشروی کنیم. این از جنس حکمرانی متمرکز است. اینجا مجموعه‌هایی تأسیس می‌شوند و یک عده در سطح پایین‌تر جامعه شروع به کارکردن می‌کنند که از آنها می‌توان به جریان‌های حرکت‌های خودجوش در حوزه فرهنگی و اجتماعی اشاره کرد.

او افزود: جریانی که در حال کار کردن است، به صورت بخشی ورود کرد. مثلاً جریانی که روی موضوع مسجد کار می‌کرد، بعد از آن به مسئله‌ی خیریه و بعد به حوزه سلامت ورود می‌کرد. این یعنی به صورت بخشی عمل کردن. اینجا مدام ضربۀ فرابخشی می‌خوریم. مثلاً در مقابل جریان مساجد، کانون‌های محلات، جریان شورای شهر و شورای محله شکل می‌گیرد که چون به حاکمیت وصل هستند، مجبوریم عقب‌تر برویم.

علیان گفت: این موضوع باعث می‌شود عقلانیت موجود در انقلاب اسلامی رشد کند. بنابراین در اواخر دهۀ هشتاد و اوایل دهۀ  نود دید جامع‌تری به وجود می‌آید که ناشی از عقلانیت تاریخی انقلاب اسلامی و نشان‌دهندۀ رشد آن است. با آمدن مجموعه‌هایی که شاید انتقادهایی هم به آن‌ها داشته باشیم، از نسل اول، به سمت نسل دوم و بعد هم به سمت نسل سوم جهادی‌ها حرکت می‌کنیم که حرف‌های راغی‌تری دارند.

 

 حکمرانی متمرکز و حکمرانی منطقه‌ای

او افزود: در این میان عده‌ای سعی می‌کنند تکه‌های پازلی را که به صورت بخشی شکل گرفته بود، کنار هم بگذارند. اما تاکنون نسبت این کنار هم گذاشتن‌ها با حکمرانی ملی مشخص نشده است؛ زیرا چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، جریان برنامه‌ریزی و حکمرانی در کشور ما کاملاً متمرکز بوده‌است.

او با تأکید بر اینکه در کنار جریان مسلط و معتقد به حکمرانی متمرکز، شاهد ظهور جریانی هستیم که با رویکرد منطقه و محله‌محور حکمرانی متمرکز را به چالش می‌کشد، عنوان کرد: با طرح بحث سال 98 مقام معظم رهبری مبنی بر فعال شدن جریان‌های حلقه‌های میانی، قدرت جریان‌های تحولی حاضر در میدان بیش‌تر شده است. مقام معظم رهبری بیان می‌کنند: جریان حلقه‌های میانی باید چهار چیز را بدانند: 1. مسئله را بشناسند، 2. جهت حرکت را بدانند، 3. ظرفیت‌ها را بشناسند و 4. راهکار طراحی کنند و به این وسیله مردم و حاکمیت را در جهت حل مسائل به هم وصل کنند.

علیان با اشاره به اینکه تا زمانی که جریان حکمرانی متمرکز فقط به دنبال تأمین منابع است، مشکل ما حل نمی‌شود گفت: در جمهوری اسلامی برای حل مسائل معمولاً یا مجوز صادر می‌کنیم یا پول و تسهیلات می‌دهیم. اگر بخواهیم نسبت ماجرای حکمرانی متمرکز با حکمرانی منطقه‌ای را مشخص کنیم، باید سرفصل‌‌های گوناگونی را مورد توجه قرار دهیم. مانند اینکه در جمهوری اسلامی پیشران ادارۀ کشور چیست؟

 

پیشران‌ها و نسبت آن با حکمرانی متمرکز و غیرمتمرکز

او درباره معنی پیشران اظهار کرد: پیشران به این معنی است که تمام تمرکز را روی آن حوزه بگذاریم. دستگاه‌ها به این موضوع فکر می‌کنند، جلساتی در این راستا می‌گذارند و هر جلسه به تعداد این پیشران‌ها اضافه می‌شود. درحالی‌که این معنی پیشران نیست. به عنوان مثال کشور ترکیه پانزده سال پیش، سه پیشران گردشگری، امنیت غذایی و پوشاک را مشخص کرد و آن‌ها را جلو برد تا این‌که امروز با توجه به توسعه‌ی صنعت گردشگری در این کشور، این نیاز را احساس کرده که روی صنعت حمل و نقل سنگین و کشنده‌های حمل و نقل و ماشین تمرکز کند. در واقع تعیین پیشران، منابع کشور را به نحوی متمرکز می‌کند که هر کسی بخواهد برای هدف خودش هم برنامه‌ریزی کند، متناسب با آن تعیین وضعیت کند.

علیان بیان کرد: اگر بخواهیم نسبت بین حکمرانی متمرکز با حکمرانی غیرمتمرکز را مشخص کنیم، یکی از نقاط اصلی آن ایستادن روی پیشران‌هاست. کشور ما پهناور است و ظرفیت‌های خوبی دارد، می‌توانیم آن را منطقه‌بندی کنیم و در هر منطقه پیشران مختص به آن را مشخص کنیم. نباید حکمرانی ملی را رها کنیم و هرچه محلی‌ها گفتند از پایین به بالا بیاید و مصوب شود و ما هم اجرا کنیم؛ مانند ایدۀ شوراهای شهر و روستا که ایدۀ جریان اصلاحات بود و شکست خورد. در حکمرانی متمرکز باید جهت حرکت را حفظ کنیم و به تناسب جهت حرکت، نقاط هدف و شاخص‌ها را مشخص کنیم. در واقع بگذاریم مسئله را مردم پیدا و حل کنند و در میدان تنوع عملیات داشته باشیم؛ اما جهت این تنوع عملیات باید مشخص باشد.

 

تمرکز حکمرانی ملی بر تنظیم‌گری و قاعده‌گذاری

او ادامه داد: علاوه بر تنظیم‌گری، قاعده‌گذاری هم یکی از کارهایی که باید حکمرانی مرکزی انجام دهد؛ مثلا قواعد پولی واقعا به کشور آسیب رسانده است. آن‌قدر که به فکر تسهیلات دادن هستند، نظامات پولی را به جهت حکمرانی منطقه اصلاح نمی‌کنند؛ پس حکمرانی ملی باید روی قاعده‌گذاری هم تمرکز کند و از وظایف اصلی آن است. حکمرانی مرکزی باید پیشران‌ها را مشخص کند و تنظیم‌گری کند و نقشش در شتاب‌دهندگی، پایش و رصد هم مشخص شود.

او دربارۀ تفاوت توسعه و پیشرفت صحبت و اظهار کرد: وقتی دربارۀ تفاوت توسعه و پیشرفت صحبت می‌کنیم، باید در ساحت‌های مختلفی موضوع را بررسی کنیم؛ ما این تفاوت را در سه ساحت مبنا، سیاست و اجرا دسته‌بندی می‌کنیم. تفاوت ما و توسعه در اسناد چهار مؤلفه اصلی دارد که به آن مؤلفه‌های تلفیق تولید می‌گویند. توسعه به دنبال مؤلفه‌های تلفیق تولید به جهت تولید ثروت صرف است. این چهار مؤلفه جریان علم، جریان صنعت، منابع مادی و طبیعی و منابع انسانی است.

علیان گفت: رهبر معظم انقلاب در سال ۱۳۸۹ با شناختی که از جریان توسعه داشتند چهار عرصۀ پیشرفت را بیان نمودند که عبارتند از: 1. عرصۀ فکر، 2. عرصه علم، 3. عرصۀ زندگی که خود به دو بخش ابزاری و متنی تقسیم می‌شود، 4. عرصۀ معنویت. ایشان عرصه معنویت و اخلاق را روح حاکم مطرح می‌کنند. یکی از نعمات الهی این است که امامین انقلاب نقشۀ توسعه را خوانده‌اند و در هر برهه‌ی زمانی جهت حرکت انقلاب را حفظ و نقشه‌ی بدیل ارائه نموده‌اند. حال ما باید این نقشه که ساحتی از آن دست حکمرانی متمرکز و ساحت زیادی از آن دست جریان مردمی است، تفصیل دهیم.

او ادامه داد: اولین آسیب در ساحت خود حکمرانی است و مهم‌ترینش این است که همیشه سازماندهی را از روی ساختارسازی شروع کرده است و برای حل مسئله به دنبال ایجاد قرارگاه، ستاد، تأمین ساختمان، امکانات، بودجه و حقوق بوده است؛ در‌حالی‌که باید به مسائلی مثل مأموریت فکر می‌کرد.

نکتۀ دوم به نحوه تعامل جریان‌های مردمی با حاکمیت در حوزه حل مسئله برمی‌گردد. ستادهای مرکزی چند نوع برخورد با جریان‌های مردمی داشتند؛ برخورد اول این بود که «برو پی کارت» و به اوایل جریان جهادی یعنی دوران حاج عبدالله والی‌ها برمی‌گردد. کمی بعدتر که جریان‌های مردمی پررنگ‌تر شده بودند و حرف‌های جدی‌تری داشتند، جریان حاکمیت از آن‌ها خواست که مجوز بگیرند تا بتوان با آن‌ها همکاری کرد و این مواجهه دوم بود. برخورد سوم برای زمانی بود که جریان‌های مردمی قوی شده بودند و حاکمیت با مدل جدید پول‌پاشی وارد میدان شد و شروع به تزریق منابع مالی کرد که این بدون رعایت ملاحظات منجر به ایجاد آسیب‌های فراوان خواهد شد.

او افزود: مشخص نیست که می‌خواهیم دولتی‌ها را جهادی کنیم یا جهادی‌ها را دولتی. دولت را مردمی کنیم یا مردم را دولتی کنیم؟ در این میان آن‌چه مغفول ماند ارتقاء سطح تفکر و دانش گروه‌های میدانی بود. در سال‌های اخیر توجه به این جنبه زیادتر شده است و به این جمع‌بندی رسیده‌اند که پول کار نمی‌کند و باید تغییر آرایش داده و با ارتقاء سطح محتوایی و گفتمانی از ظرفیت این جریان بهره‌مند شوند.

 

ضعف در برنامه‌ریزی و شناخت مسئله

فرداد سخنران دیگر این برنامه بود که با اشاره به این موضوع که قصد دارد عملیاتی سخن بگوید بیان کرد: ما همیشه از مسئله‌های روز عقب بوده‌ایم. وقتی مسائل تبدیل به بحران می‌شوند، به سمت حل آن می‌رویم. مثلاً در سال ۸۸ که برخی مسائل خود را نشان داد و این موارد ریشه در حوزه فرهنگ داشت، همه تمرکز خود را روی مسائل فرهنگی گذاشتند. یا امروز که مسائل اقتصادی دامنگیرمان شده است، همه در تب و تاب محرومیت‌زدایی و دعوا بر سر توسعه و پیشرفت هستیم.

او اظهار کرد: این موضوع نشان‌دهنده‌ی ضعف در برنامه‌ریزی و شناخت مسئلۀ است. آسیب دیگر هم این است که به محض بحرانی شدن مشکلی جدید، مسائل قبلی را که در حال حل آن‌ها بوده‌ایم کاملاً رها کرده و همگی بر مسئله‌ی روز تمرکز می‌کنیم. آن همه جبهه‌سازی فرهنگی‌ای که انجام دادیم، الآن کجاست و چه خروجی‌ای داشته است؟ الآن همه روی مسئله‌ی اقتصاد و محرومیت تمرکز کرده‌اند و بعد دوباره مسئله‌ی حجاب مطرح می‌شود. پس نکته اول اینکخ ما غالباً از نقطه بحران ورود می‌کنیم و این خود آسیب‌هایی را ایجاد می‌کند.

 

تفاوت حکمرانی ملی و محلی

او درباره تفاوت حکمرانی ملی با محلی بیان کرد: حکمرانی ملی، وظیفه تنظیم‌گری دارد، اما چون به ابزارها و لوازم این کار مسلط نیست به تعریف کار در سطوح پایین‌تر می‌پردازد در صورتی که در حکمرانی محلی اتفاقاً نیاز نداریم عملیات خاصی را تعریف کنیم، بلکه تنها باید تعیین هدف و شاخص‌های مبتنی بر تمدن انجام بگیرد. کنشگران محلی و خرد خودشان عملیات را انجام می‌دهند.

او تأکید کرد: حکمرانی ملی، تنظیم‌گری را باید به این معنی انجام دهد که زمینه و بستری ایجاد کند که همه نقش‌آفرینان امکان بازیگری داشته باشند. اصلاً در حکمرانی محلی نباید برنامه داد و عملیات تعریف کرد؛ خود تنوع عملیات برکت دارد. در حکمرانی محلی باید تمرکز روی تعالی انسانی (توانمندسازی) و تعیین جهت حرکت (تبیین شاخص) باشد. اگر این تفکیک مأموریتی میان سطح ملی و محلی انجام شود شاهد نتایج خوبی خواهیم بود.

او در ادامه افزود: نکته دیگر ساختارهای نظارتی است. حاکمیت نباید پول تأمین کند و کنار برود. بلکه باید به سلامت اجرای امور نیز نظارت داشت.

او در مورد تفاوت توسعه و پیشرفت گفت: این دو مقوله معیارهای متفاوتی دارند ولی در شاخص‌ها اشتراکات زیادی دارند. اما نکته اساسی این است که توسعه و پیشرفت در جهت و معیار با هم متفاوت هستند. جهت توسعه اومانیستی است و جهت پیشرفت عبودیت.

 

لزوم تبیین ادبیات پیشرفت برای مردم

او با تأکید بر اینکه ادبیات انقلاب اسلامی برای مجموعه‌های مردمی مبهم است، گفت: وقتی که مردم نمی‌دانند تمدن نوین اسلامی چیست، نمی‌توانند برای تحقق آن تلاش کنند و یکی از مشکلات جدی ما عدم فهم مشترک درست از تمدن نوین اسلامی است. بنابراین باید تمدن نوین اسلامی و ادبیات پیشرفت برای مردم و جریان‌های مردمی به صورت متقن تبیین شود.

او با اشاره به این موضوع که همان‌قدر که پول‌پاشی در عملیات انحراف ایجاد می‌کند، نداشتن پول هم به کار آسیب می‌زند بیان کرد: موارد زیادی داشتیم که بچه‌ها را در میدان به خاطر نداشتن پول سرکار گذاشته‌اند و برای ایجاد تغییر مجموعه‌ها را تنها در حوزه ارتقاء گفتمانی مشارکت داده‌اند. در صورتی که مسئله‌ها وجوه دیگری دارند که باید برای آن تأمین اعتبار شود. وقتی می‌خواهیم کار تخصصی انجام دهیم، باید وقت تخصصی بگذاریم و این افراد معیشت دارند و باید تأمین مالی شوند. ما باید از این جریان‌ها مراقبت کنیم که به تعطیلی کشیده نشوند.


تنظیم متن: خانم ساره گودرزی

دیدگاهتان را بنویسید